- وحشت کردن
- ترسیدن، هراسیدن
معنی وحشت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- وحشت کردن
- نهیبیدن ترسیدن از تنهایی یا از وقوع امری ناگهانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نهیبیده رمیده
Barbarize
barbarizar
barbarizar
barbarzyzować
варваризировать
варваризувати
barbariseren
barbarisieren
barbariser
barbarizzare
बर्बरीकरण करना
বর্বারিকরণ করা
barbarlaştırmak
kufanya kuwa mfululizo
ברבריזציה
membarbarui
ทำให้เป็นคนป่า
وحشی بنانا
بخشودن و عفو کردن و آمرزیدن
کوچ کردن و رفتن و سفر کردن، مردن
گفتن پیشت راندن گربه: یکی گربه را از آشپزخانه پیشت میکرد
درنجیدن هم پرسیدن گفت و گو کردن گپ زدن
گفتگو کردن، همنشینی کردن، صحبت داشتن
عفو کردن، بخشیدن
محشا کردن: بر کناره نوشتن
بهین کردن غوغا کردن (غوغا پارسی است)
اندر زدادن پنددادن: (آدم علیه السلام به شیث وصیت فرمود که این سخنان را نگاه دار و اولاد خود را به محافظت آن وصیت کن)، سفارش کردن بکسی یاکسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند
زنا شویی کردن پیوند بستن ازدواج کردن